کد مطلب:41687 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:136

ماموریت خاخ











از سوی پیامبر خدا(ص) مأمور شدم تا به همراه زبیر و مقداد به جایی كه به بوستان خاخ موسوم بود، برویم ؛ آن حضرت به ما فرمود:

در آنجا با زنی روبرو خواهید شد كه حامل نامه ای از سوی حاطب بن ابی بلتعه برای مشركان مكه است. (مضمون نامه چنانكه از روایت دیگر بر می آید، گزارش جاسوسی بود. در آن نامه نقشه یورش مسلمین و عزم و آهنگ آنان برای فتح مكه فاش گشته بود و به مشركان این فرصت را می داد تا در برابر هجوم مسلمین حالت آماده باش و دفاعی به خود بگیرند)!

ما به راه افتادیم و (همان طور كه رسول خدا(ص) فرموده بود) در خاخ با آن زن كه پیك حاطب بود مواجه شدیم. ابتدا از او خواستیم كه نامه را تسلیم كند اما او انكار كرد و از وجود نامه اظهار بی اطلاعی نمود.

بیر و مقداد به تفتیش او (و لوازم همراه وی) پرداختند. اما چیزی نیافتند. و گفتند: گمان نمی كنیم كه همراه این زن نامه ای باشد!

به آنها گفتم: (سخن به گراف می گویید) پیامبر خدا(ص) از وجود نامه به همراه این زن خبر داده است و شما می گویید با او نامه ای نیست؟

(به آن زن گفتم): یا هم اینك نامه را به من می دهی و یا اینكه تو را برهنه كرده و خود به تفتیش تو پردازم.

[صفحه 110]

(او كه دانست سخن بجد می شنود، ترسید و) از میان كمربند خود نامه را بیرون آورد و تحویل داد.

در بازگشت به مدینه، رسول خدا(ص) حاطب را احضار كرد و ضمن بازخواست از وی پرسید: چرا چنین كردی؟ حاطب گفت:

خواستم بدان وسیله به مشركان مكه خدمتی كرده باشم و بر آنها منتی گذاشته باشم! و گرنه من با اسلام پشت نكرده و مرتد نشده ام.

حضرت حرف او را پذیرفت و از تقصیرش درگذشت. و به مردم نیز سفارش د كرد كه با او به خوبی رفتار كنند.[1] .

قال علی: بعثنی رسول الله (ص) و الزبیر و المقداد معی:

قال: انطلقوا حتی تبلغوا روضه خاخ فان فیها امراه معها صحیفه من حاطب بن ابی بلتعه الی المشركین.

فانطلقنا و ادركناها و قلنا: این الكتاب؟ قالت: ما معی كتاب. ففشتها الزبیر و المقداد و قالا: ما نری معه كتابا، فقلت: خدث به رسول الله (ص) و تقولان لیس معها؟ لتخر جنه او لاجردنك. فاخرجته من حجزتها، فلما عادوا الی النبی قال: یا حاطب! ما حملك علی هذا. قال اردت ان یكون لی ید عند القوم. و ما ارتددت. فقال: صدق حاطب لا تقولوا به الا خیرا.[2] .

[صفحه 111]



صفحه 110، 111.





    1. این زن كه موسوم به ساره است از معدود كسانی است كه رسول خدا(ص) در جریان فتح مكه مهدور الدم اعلام كرد.اما بنا به روایت ابن اسحاق، برای او از پیامبر امان گرفتند و زنده ماند تا اینكه بعدها زیر دست و پای اسبی كوبیده و كشته شد. (تاریخ پیامبر اسلام، ص 563.
    2. بحار، ج 18، ص 110.